جدول جو
جدول جو

معنی صوفی وش - جستجوی لغت در جدول جو

صوفی وش
صوفی مانند، شبیه صوفی
تصویری از صوفی وش
تصویر صوفی وش
فرهنگ فارسی عمید
صوفی وش
(وَ)
صوفی مانند. شبیه به صوفی. متصوف:
از این مزوجه و خرقه نیک در تنگم
به یک کرشمۀ صوفی وشم قلندر کن.
حافظ.
درین صوفی وشان دردی ندیدم
که صافی باد عیش دردنوشان.
حافظ
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از لولی وش
تصویر لولی وش
لولی مانند مانند لولی، زیبارو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوف پوش
تصویر صوف پوش
کسی که جامۀ پشمی بر تن می کند، پشمینه پوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صدف وش
تصویر صدف وش
صدفگون، صدف سان مانند صدف، به کردار صدف
فرهنگ فارسی عمید
صوفی مانند، بکردار صوفی، مانند صوفی:
چو دختر انده من دید سخت صوفی وار
سه روز عده عالم بداشت پس بگذشت،
خاقانی،
و صوفی وار پای افزار میگشاد ...، (سندبادنامه ص 178)،
عجب میداشتم دیشب ز حافظ جام پیمانه
ولی منعش نمیکردم که صوفی وار می آورد،
حافظ
لغت نامه دهخدا
(مِ خوا / خا)
سوزانندۀ صوفی، از پا درافکننده صوفی، مست و بیخود کننده صوفی:
شراب تلخ صوفی سوز بنیادم بخواهد برد
لبم بر لب نه ای ساقی و بستان جان شیرینم،
حافظ
لغت نامه دهخدا
آنکه صوف پوشد، پشمینه پوش، صوفی:
که زنهار ازین کژدمان خموش
پلنگان درندۀ صوف پوش،
سعدی،
برآورد صافی دل صوف پوش
چو طبل از نهنگان خالی خروش،
سعدی،
رجوع به صوفی و صوفیه شود
لغت نامه دهخدا
(وَ)
چون لولی. لولی سان. که چون لولی بود:
دلم ربودۀ لولی وشی است شورانگیز
دروغ وعده و قتال وضع و رنگ آمیز.
حافظ
لغت نامه دهخدا
(صَ دَ وَ)
بمانند صدف. بکردار صدف. صدفگون:
معطی آن چو دریا دارندۀ غریبان
رادان آن صدف وش از دل یتیم پرور.
شرف الدین شفروه.
رجوع به صدف سان و صدف گون و صدف وار شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از صدف وش
تصویر صدف وش
به مانند صدف صدفگون
فرهنگ لغت هوشیار
کولی وار، کولی وش، لولی وار، بی حیا، بی شرم
فرهنگ واژه مترادف متضاد